در کتاب یوحنا ۴: ۴۶-۵۴ میخوانیم که خداوند عیسی مسیح دگربار به شهر قانای جلیل میرود. عزیزان چندی پیش عیسی مسیح در آن شهر اولین معجزه خود را انجام داد. این معجزه تبدیل آب به شراب در مجلس عروسی بود. در این مهمانی که شراب تمام شده بود به زودی میزبان شرمنده مهمانان خود میشد که عیسی کاری بزرگ انجام داد. پس از این معجزه شگفت انگیز یعنی تبدیل آب به شراب، تمامی اهل شهر مطلع شده و خبر همه جا پیچید. در ادامه ماجرا میخوانیم که مردی درباری، اهل کفرناحوم، وقتی میشنود که عیسی دگربار به قانا آمده، به سوی او میشتابد و از عیسی مسیح درخواست میکند که فرزندش را که در حال مرگ است، شفا دهد. طبق آیه متی ۵: ۱۴-۱۵ میخوانیم: «شما نور جهانید. شهری را که بر فراز کوهی بنا شده، نتوان پنهان کرد. هیچ کس چراغ را نمیافروزد تا آن را زیر کاسهای بنهد، بلکه آن را بر چراغدان میگذارد تا نورش بر همۀ آنان که در خانهاند، بتابد.» طبق این آیه لازم است که اجازه دهیم نور مسیح که در ما است، چراغ راه این دنیای تاریک باشد. در این صورت دیگران کارهایی را که خداوند برایمان انجام داده را میبینند و میشنوند. آنان از این طریق علاقمند به مژده انجیل شده، با فیض خداوند، نجات بیابند و در نور خدا سالک بشوند. آن مرد پس از دیدار با عیسی مسیح با او وارد گفتگو میشود. کلام خدا در یوحنا ۴: ۴۸-۵۳ میفرماید: «عیسی به او گفت: تا آیات و عجایب نبینید، ایمان نمیآورید. عیسی به او گفت: برو؛ پسرت زنده میماند. آن مرد کلام عیسی را پذیرفت و به راه افتاد. هنوز در راه بود که خدمتکارانش به استقبال او آمده، گفتند: پسرت زنده و تندرست است. از آنها پرسید: از چه ساعت رو به بهبود نهاد؟ گفتند: دیروز، در هفتمین ساعت روز تبْ او را رها کرد. آنگاه پدر دریافت که این همان ساعت بود که عیسی به او گفته بود: پسرت زنده میماند. پس خود و همۀ اهل خانهاش ایمان آوردند. این دوّمین آیتی بود که عیسی هنگامی که از یهودیه به جلیل آمد، به ظهور رسانید. عزیزان عیسی فقط به شفای پسر نمیاندیشید بلکه میخواست که او و اهل خانهاش نیز نجات یابند. عیسی مسیح او را طبق نیازش ملاقات کرد. عزیزان چگونه ما انتظارداریم اقوام ما نجات یابند، وقتی که خبر خوش انجیل را از آنان دریغ میکنیم؟ رومیان ۱۰: ۱۷ میفرماید: پس ایمان از شنیدنِ پیام سرچشمه میگیرد و شنیدنِ پیام، از طریق کلام مسیح میسّر میشود. در آخر ما مسئول کاشتن بذرهای ایمان در سرزمینمان هستیم. لازم است که با دعا، حضور خدا را بطلبیم. عیسی مسیح دگربار به سراغ آنانی که کلام را میشنوند، میآید و او در وعدههایش امین است و او قادر خواهد بود بذرهای کاشته شده در قلوب مردم را طبق نیازهایشان رشد دهد. و به آنان حیات ابدی ببخشد. پس برای کارهای خدا صبورانه و با دعا انتظار بکشیم. آمین!
و خداوند تو را همیشه هدایت نموده، جان تو را در مکانهای خشک سیر خواهد کرد و استخوانهایت را قوّی خواهد ساخت و تو مثل باغ سیرآب و مانند چشمه آب که آبش کم نشود خواهی بود. ( اشعیا فصل ۵۸)
بازتاب:
خداوند به ما وعده داده است که حتی در وسط آشوب، بهم ریختگی، و همهمه، او همواره ما را هدایت و حفاظت خواهد کرد. خداوند را شکر که کل جهان هستی را بواسطه مسیح پُر میسازد؛ و بیشتر اینکه او بالاتر از کل عالم است. و با تمامی این اوصاف، او مایه تسلی همیشگی و همواره همراه قوم خود است. هر چند ما در این عالم هستی بسیار ناچیز هستیم، اما در طرح حاکمیت خدا و عمل پر از محبت قربانی نمودن عیسای مسیح، به ما چنان اهمیت داد که پسرش را به کام مرگ بر صلیب فرستاد. پس بیاییم شادی کرده و او را متبارک خوانده و سپاس گوییم.
خدا راهی مهیا میکند
خدا راهی مهیا میکند
آیا در شرایطی هستید که تمامی راهها پیش روی شما بسته شده است؟ آیا در بحرانی گرفتار آمدهاید که هیچ امیدی برای شما نیست؟ اجازه دهید شما را با کلام خدا تشویق کنم که میفرماید همیشه برای آنانی که خدا را دوست میدارند راهی میها خواهد شد. در اشعیا ۴۳: ۱۹ «هان، اکنون من کاری تازه میکنم: هماکنون در حال پدید آمدن است؛ آیا آن را تشخیص نمیدهید؟ من در بیابان راهی پدید میآورم، و در بَرَهوتْ نهرها جاری میسازم.» عزیزان در خداوند همیشه راهی مهیا خواهد بود. او خداوندی است که قادر است کارهای تازه انجام دهد. او میتواند شما را در بطن مشکلات زندگی ملاقات کرده از راهی تازه عبور دهد. او خدایی است که ما را دعوت میکند تا اعمال عجیب او را تشخیص دهیم و بدانیم که او به فکر ماست. در این آیه میخوانیم که خداوند در بیابان زندگی مان، ما را رها نکرده او بفکر تشنگی ماست. شما امروز از چه چیزی بیشتر میترسید؟ در کدام بیابان زندگی قرار گرفتهاید؟ ترس از امور مالی، ترس از بیماری و یا ترس از فروپاشی خانواده؟ هر چه که هست، خدا بفکر شماست. عزیزان او ما را در صحرای سوزان زندگی یتیم و بی سرپرست رها نکرده بلکه ما را به سوی نهرهای آب زنده رهنمود میکند. عیسی مسیح در یوحنا ۱۴: ۱۸ میفرماید: «در طوفانهای زندگی، شما را يتيم و بیسرپرست نخواهم گذاشت و به كمک شما خواهم آمد. آیا مایلید این کمک را دریافت کنید؟ به سوی عیسی بیابید که منتظر ملاقات شماست و قادر است شما را در مسیری که هستید راهنمایی کند. او خود راه و راستی است. او نه تنها راه را میداند بلکه خود راه است. آمین!
۱ پس از آن، پولس از آتن به قرنتس رفت. ۲و۳ در آن شهر با مردی یهودی به نام اَکیلا، متولد پونتوس، آشنا شد. او به اتفاق همسرش پرِسکِلا بتازگی از ایتالیا به قرنتس آمده بود، چون ایشان نیز مانند سایر یهودیان، به فرمان کلودیوس قیصر از روم اخراج شده بودند. پولس نزد آنان ماند و مشغول کار شد چون او نیز مانند ایشان خیمه دوز بود. ۴ پولس روزهای شنبه به عبادتگاه یهودیان میرفت و سعی میکرد حقیقت گفتار خود را به یهودیان و یونانیان ثابت کند. ۵ پس از آنکه سیلاس و تیموتائوس از مقدونیه رسیدند، پولس تمام وقت خود را صرف موعظه کرد و برای یهودیان دلیل میآورد که عیسی همان مسیح است.
۶ اما وقتی یهودیان با او مخالفت کردند و به عیسی بد گفتند، پولس گرد و خاک آن شهر را از لباس خود تکانید و گفت: «خونتان به گردن خودتان. من از خون شما بری هستم. از این پس پیغام خدا را به غیر یهودیان خواهم رساند.» ۷ سپس با یک غیر یهودی خداپرست هم منزل شد که نام او یوستس و خانهاش مجاور عبادتگاه یهود بود. ۸ سرپرست آن عبادتگاه که نامش کرسپس بود با تمام خانوادهاش مانند بسیاری در قرنتس به مسیح ایمان آوردند و غسل تعمید گرفتند. ۹ یک شب خداوند در رویا به پولس فرمود: «از هیچکس نترس! با دلیری موعظه کن و از این کار دست نکش! ۱۰ چون من با تو هستم و کسی نمیتواند به تو آسیبی برساند. بسیاری در این شهر به من تعلق دارند.» ۱۱ پس پولس یک سال و نیم در آنجا ماند و کلام خدا را تعلیم داد.
۱۲ اما وقتی گالیون حاکم ایالت اخائیه شد، یهودیان با هم بضد پولس برخاستند و او را برای محاکمه به حضور حاکم بردند. ۱۳ آنان پولس را متهم ساخته، گفتند: «او مردم را وادار میکند که خدا را با روشهای غیر قانونی بپرستند.» ۱۴ ولی درست در همان لحظه که پولس میخواست از خود دفاع کند، گالیون رو به مدعیان کرد و گفت: «ای یهودیان، گوش کنید! اگر جرم و جنایتی در کار بود، به سخنان شما گوش میدادم، ۱۵ اما چون جنگ و جدال شما بر سر کلمات، اشخاص و قوانین مذهب خودتان است، خود شما آن را حل و فصل کنید. من نه به این چیزها علاقه دارم و نه در این مورد دخالت میکنم.» ۱۶ آنگاه ایشان را از دادگاه بیرون کرد. ۱۷ پس ایشان رفته، بر سر سوستانیس که سرپرست جدید عبادتگاه یهودیان بود ریختند و او را بیرون دادگاه کتک زدند. اما حاکم به این حادثه نیز هیچ اهمیتی نداد.
بازگشت پولس به اورشلیم و انطاکیه
۱۸ پس از این واقعه پولس مدتی در آن شهر ماند و بعد با مسیحیان وداع نمود و همراه پرسکلا و اکیلا از راه دریا بسوی سوریه حرکت کرد. در شهر کنخریه مطابق رسم یهودیان موی سر خود را تراشید چونکه نذر کرده بود. ۱۹ وقتی به بندر اَفسس رسید، پرسکلا و اکیلا را در کشتی گذاشت و برای گفتگو به عبادتگاه یهود رفت. ۲۰ یهودیان از او خواستند چند روز پیش ایشان بماند، ولی پولس قبول نکرد چون میخواست به موقع به اورشلیم برسد. ۲۱ او گفت: «هر طور باشد، باید روز عید در اورشلیم باشم.» ولی قول داد که اگر خدا بخواهد بعدها به افسس بازگردد. آنگاه دوباره سوار کشتی شد و آنجا را ترک نمود. ۲۲ در بندر قیصریه از کشتی پیاده شد و به دیدن ایمانداران کلیسای اورشلیم رفت و بعد، از راه دریا عازم انطاکیه شد. ۲۳ پس از مدتی از آنجا به غلاطیه و فریجیه رفت و از مسیحیان دیدن کرد و ایشان را در ایمان به خداوند تقویت نمود. ۲۴ در این هنگام، شخصی یهودی به نام اَپلس از اسکندریه مصر به افسس رسید. اپلس هم معلم کلام خدا بود و هم یک واعظ برجسته.
۲۵ او در راه خدا تعلیم دیده بود و با حرارت زیاد و با دقت درباره عیسی به دیگران بشارت و تعلیم داده بود. اما او تنها از تعمید یحیی اطلاع داشت و بس. ۲۶ وقتی پرسکلا و اکیلا موعظه آتشین او را در کنیسه شنیدند، او را نزد خود بردند و راه خدا را دقیقا به او تعلیم دادند. ۲۷ اپلس در نظر داشت به یونان برود. مسیحیان نیز او را به این سفر تشویق کردند و نامههایی هم برای مسیحیان یونان نوشتند تا از او به گرمی پذیرایی کنند. وقتی به یونان رسید، خدا بوسیله او مسیحیان آنجا را بی اندازه دلگرم کرد؛ ۲۸ زیرا در حضور همه، تمام استدلال یهودیان را رد میکرد و از کتاب آسمانی دلیل میآورد که عیسی در حقیقت همان مسیح است.
۱۶ و کوران را به راهی که ندانستهاند رهبری نموده، ایشان را به طریقهایی که عارف نیستند هدایت خواهم نمود. ظلمت را پیش ایشان به نور و کجی را به راستی مبدّل خواهم ساخت. این کارها را بجا آورده، ایشان را رها نخواهم نمود. ( اشعیا فصل ۴۲)
بازتاب:
محبت غیر قابل باور پدر آسمانی بر فرزندانش میدرخشد و آنها را از قلمرو تاریکی و شریر بیرون آورده و وارد ملکوت و نور پر جلال خود میکند. نور او، قومش را در سایه مرگ هدایت میکند. و آنها را از وادی مشکلات زندگی، به مکانی غیر قابل تصور و پر از شادی و آرامی میآورد. به عنوان ایمانداران به مسیح، به ما وعده داده شده است که این نور همیشه با ما بوده و ما را به خیمه خداوند خواهد برد. مسیح نور راه ما خواهد بود؛ و ما را هرگز ترک نخواهد کرد.
بیداری روحانی بسیاری از آنانی که برای نخستین بار نزد مسیح میآیند و به او ایمان میآورند، عمیقا احساس خوشی، محبت و آزادی میکنند. آنان خود را به عیسی نزدیک احساس میکنند. قلب آنان در اشتیاق به خدمت او میسوزد. اما با گذشت زمان، شور و شوق ابتدایی آنان به تدریج کاهش یافته، اغلب دیگر اثری از آن دیده نمیشود. چرا چنین میشود؟ چه اتفاقی میافتد؟ ما چگونه میتوانیم تجارب اولیه روحانی خود را مجددا تجربه کنیم؟ در زندگی مسیحی ما، مشکلی بزرگتر از این نیست که شور وشوق و محبتمان نسبت به عیسی کم شود. عیسی این سخنان هراس آور را خطاب به کلیسای افسس بر زبان آورد: «لکن بحثی بر تو دارم که محبت نخستین خود را ترک کرده ای. پس بخاطر آر که از کجا افتادهای و توبه کن و اعمال نخست را بعمل آور والا بزودی نزد تو میآیم و چراغدانت را ازمکانش نقل میکنم » (مکاشفه ۲: ۴-۵). هرگاه شخصی ملکوت ظلمت شیطان را ترک میکند و توسط ایمان به مسیح وارد ملکوت خدا میشود، شیطان بسیار خشمگین میگردد. بنابراین، از لحظهای که شخصی مسیحی میشود، شیطان با هر سلاحی که در اختیار دارد، او را مورد حمله قرار میدهد. هدف اصلی شیطان این است که محبت ایماندار را نسبت به عیسی از بین ببرد. او میداند که نمیتواند یک ایماندار را از دستان عیسی برباید (یوحنا ۱۰: ۲۸)، اما میتواند او را به ایمانداری غیر موثر تبدیل کند و او را به شخصی عاری از محبت و نشاط تبدیل سازد. و او اغلب موفق به انجام این کار میشود.
به همین جهت، ما اغلب نیاز داریم تا از نظر روحانی بیدار شویم. و این امر نه تنها نیاز اشخاص است، بلکه کلیساها نیز به چنین بیداریی نیاز دارند. ما باید پیوسته خود را تفتیش نماییم. آیا ما عیسی را بیش از هر چیز دیگر در جهان دوست داریم (مرقس ۱۲: ۳۰)؟ آیا ملکوت خدا را قبل از هر چیز دیگری میطلبیم (متی ۶: ۳۳)؟ آیا ما با دیگر خواهران و برادران مسیحی خود در محبت و مشارکت کامل به سر میبریم (اول یوحنا ۱: ۷، ۴: ۲۰)؟ آیا هر روزه ثمره روحالقدس را در زندگی خود تجربه میکنیم (غلاطیان ۵: ۲۲-۲۳)؟ آیا در زندگی ما قدرت روحانی وجود دارد؟ در کلیسای ما چطور (لوقا ۲۴: ۴۹؛ اعمال ۱: ۸)؟ اگر پاسخ هر یک از این سوالات منفی باشد، پیدا است که به بیداری روحانی و تجدید حیات نیاز داریم. یکی از دلایل اصلی مطالعه کلام خدا این است که تجدید حیات و بیداری روحانی را تجربه کنیم. یکی از دلایل نوشته شدن این کتاب تفسیر نیز همین است. هنگامی که این تفسیر را مطالعه میکنید، دعای شما این باشد که کلام خدا برای شما معنی و قدرت جدیدی بیابد و مانند چشمه حیات در قلبتان جاری شود. هنگامی که این کتاب تفسیر را مطالعه میکنید، برای بیداری در قلبتان و کلیسایتان دعا کنید. اکنون بیایید به موضوع بیداری روحانی نگاهی بیندازیم. قبل از هر چیز، ببینیم بیداری روحانی چیست؟ بیداری روحانی احیا شدن محبت نخستینمان نسبت به مسیح است. بیداری روحانی به معنی سلوک کردن در نور همراه با عیسی است و نیز به این معنی است که به او اجازه بدهیم که در ما زندگی کند. بیداری روحانی به معنی بازگشت به حالت سلامت روحانی پس از یک دوران ضعف و رکود است. بیداری روحانی به معنی تصدیق گناهانمان و درخواست از عیسی به جهت آمرزش و پاک شدن است. بیداری روحانی به معنی سپردن عنان بخشهای مختلف زندگی مان به دستهای عیسی است.
بیداری روحانی زمان جد و جهد عمیق روحانی است. با وجود این، بیداری روحانی به معنی غرق شدن در عواطف افسار گسیخته نیست؛ بلکه زمان دعا، تعمق و ارزیابی عمیق وضعیت روحانی خویشتن میباشد؛ و نیز زمان نزدیک شدن به عیسی است. بیداری روحانی همچنین زمان عیان شدن دو رویی و خود فریبی ما است. بیداری روحانی زمان آشکار شدن نزاع، روحیه عیب جویی و تلخی در کلیسا و نیز زمان توبه کردن از آنها است. بیداری روحانی زمان وقوع تغیرات عمیق در ما است به گونهای که دیگران تحت تاثیر قرار گیرند و جذب مسیح شوند. علاوه بر همه اینها، بیداری روحانی زمان نازل شدن قدرتمندانه روحالقدس بر ما است تا هم در ما و هم در کلیسا عمل کند. بیداری روحانی چگونه آغاز میشود؟ بیداری روحانی تقریبا همیشه با آگاهی از گناهان و اعتراف به آنها آغاز میشود. وجود گناه یکی از دلایلی است که وقوع بیداری روحانی را اجتناب ناپذیر میسازد. روش اصلی شیطان، وسوسه ما به گناه کردن است. هنگامی که ما گناه میکنیم، از خدا جدا میشویم و روح قدوس خدا را در درون خود محزون میسازیم. در این حالت، مشارکت ما با عیسی قطع میشود و ما خوشی، آرامش و قدرت خود را از دست میدهیم. اگر گناهی در ما نباشد، نیازی به بیداری روحانی نخواهیم داشت. بنابراین، بیداری روحانی با تصدیق گناهان و اعتراف به آنها آغاز میشود.
ما دوست نداریم خود را گناهکار به حساب بیاوریم. ما گناهان خود را تقلیل میدهیم و حتی گاهی وجود آنها را هم انکار میکنیم. گاه وضعیت ما به وضعیت آن جوان ثروتمند میماند که به عیسی گفت از دوران کودکی همه احکام را حفظ کرده است (مرقس ۱۰: ۱۷-۲۱). او اطمینان داشت که هیچ گناهی در زندگیاش نیست! اما حتی اگر ما گناه خود را نبینیم، خدا همه چیز را میبیند. گناه صرفا زیر پا گذاشتن یک حکم الهی نیست. هر آنچه که با اراده مکشوف شده خدا در کتاب مقدس تضاد داشته باشد، گناه محسوب میشود. به این ترتیب، گناه شامل برخوردها و نگرشهای نادرست نیز میشود، یعنی شامل خود پرستی، غرور، حسادت، طمع، رنجش و تلخی، اضطراب و بی وفایی. گناه تنها به معنی انجام عمل نادرست نیست، بلکه به معنی انجام ندادن عمل صحیح نیز میباشد (یعقوب ۴: ۱۷). گناه به معنی دوست نداشتن خدا با تمامی دل و تمامی جان و تمامی فکر و تمامی قوت است (مرقس ۱۲: ۳۰). گناه به معنی دوست نداشتن همسایه مان همچون نفس خودمان میباشد (مرقس ۱۲: ۳۱). گناه به معنی عدم مقاومت تا آخر است (مرقس ۱۳: ۱۳). گناه به معنی نرساندن پیام انجیل به دیگران است، در شرایطی که فرصت انجامش را داریم (اول پطرس ۳: ۱۵). گناه به معنی عدم رسیدگی به نیاز برادرمان است (متی ۲۵: ۴۱-۴۵). با این اوصاف، چه کسی از میان ما میتواند بگوید که گناهی در زندگیاش نیست (اول یوحنا ۱: ۸)؟
بنابراین، نخستین گام در بیداری روحانی، اعتراف کردن به گناهانمان است. بیایید بهایی را که عیسی برای پاک کردن ما از گناهانمان پرداخت، به یاد آوریم و از روحالقدس بخواهیم تا گناهان مخفی مان را بر ما مکشوف سازد. اکنون سوالاتی را مطرح خواهیم ساخت. این سوالات را از خودتان بپرسید. جوابی که به هر یک از آنها میدهید، مشخص میسازد که کدام قسمتها از زندگی تان را هنوز به حاکمیت عیسی تسلیم نکردهاید. آیا چیزی هست که من آن را بیشتر از خدا دوست داشته باشم، مانند خانواده ام، کارم، لذت و خوشی و خودم (متی ۶: ۳۳؛ مرقس ۱۲: ۳۰)؟ آیا در مورد شرایط خاصی در زندگیام علیه خدا گله و شکایت کردهام (اول قرنتیان ۱۰: ۱۰؛ فیلیپیان ۲: ۱۴؛ اول تسالونیکیان ۵: ۱۸)؟ آیا دوست دارم مورد تحسین دیگران واقع شوم؟ آیا دوست دارم به خاطر کار نیکویی که انجام داده ام، تحسین شوم؟ آیا دوست دارم که در مرکز توجه دیگران باشم (متی ۶: ۱-۵؛ یوحنا ۱۲: ۴۳)؟ آیا نسبت به دیگران ناشکیبا هستم؟ آیا روحیه عیب جویی دارم؟ آیا هنگامی که دیگران از من انتقاد میکنند، نسبت به این موضوع حساسیت دارم و از کوره در میروم؟ آیا در ارتباط با دیگران زود رنج هستم؟ آیا تلخی و آزردگی خاصی در قلبم وجود دارد (عبرانیان ۱۲: ۱۵)؟ آیا شخصی لجباز هستم؟ آیا شخصی متعصب و اهل نزاع و مجادله هستم؟ آیا همیشه مطمئنم که حق با من است؟ آیا سخنان گزنده و طعنه آمیز به دیگران میزنم (فیلیپیان ۲: ۳؛ افسسیان ۵: ۲۱)؟ آیا از سخنان دیگران میترسم؟ آیا از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنم؟ آیا استعدادهایی را که خدا به من بخشیده است، پنهان میکنم (متی ۲۵: ۲۴-۲۸)؟ آیا نسبت به کسی حسودم؟ آیا هنگامی که کسی شکست میخورد، در عمق قلبم خوشحال میشوم؟ آیا هنگامی که کسی به موفقیت دست مییابد، در عمق قلبم غمگین میشوم (متی ۲۵: ۲۴-۲۸)؟ آیا موضوعی هست که در مورد آن با صداقت کامل رفتار نکرده ام؟ آیا حقیقتی هست که آن را پنهان ساخته ام؟ آیا تلاش میکنم ضعفهای خود را بپوشانم؟ آیا سعی میکنم تصویری غیر واقعی از خود به دیگران بدهم که با تصویر واقعی خودم منطبق نیست؟ آیا در مورد مسائل مختلف اغراق میکنم (متی ۲۳: ۲۷-۲۸؛ یعقوب ۵: ۱۶)؟ آیا شخصی دلسرد و افسرده هستم؟ از توکل کردن کامل به خدا سر باز میزنم؟ آیا ایمان و اتکایم به خدا ضعیف شده است (رومیان ۱: ۱۷، ۱۴: ۲۳؛ عبرانیان ۱۱: ۶)؟ آیا زندگی روحانی من شکلی ظاهری دارد و نشاط روحانیام را از دست داده ام؟ آیا نگرانی خود را نسبت به کسانی که مسیح را نمیشناسند، از دست داده ام؟ آیا از نظر روحانی ضعیف شده ام؟ آیا زندگی روحانیام نه سرد و نه گرم هست؟ آیا زندگی مبتنی بر شاگردی را ترک کردهام (مرقس ۸: ۳۴؛ مکاشفه ۲: ۴-۵، ۳: ۱۵-۱۶)؟ آیا با دنیا همنوا شده ام؟ آیا همانند بی ایمانان فکر میکنم؟ آیا شروع به دوست داشتن دنیا و لذتهای آن کردهام (رومیان ۱۲: ۲؛ اول یوحنا ۲: ۱۵-۱۷)؟ اگر پاسخ هر یک از این سوالات مثبت باشد، یعنی اینکه در آن زمینه گناه میکنیم؛ این گناه را باید نزد خدا اعتراف کنیم. اگر چنین کنیم، راه را برای خدا باز کردهایم تا ما را بیدار سازد. اما اگر چنین نکنیم، روز به روز ضعیف تر شده، از خدا بیشتر دور میشویم. گام دوم در بیداری روحانی توبه کردن از تمامی گناهانی است که روحالقدس بر ما مکشوف میسازد. توبه به معنی تاسف عمیق از گناهانمان و سپس ترک کردن کامل آنها است. هنگامی که چنین میکنیم، خدا ما را میبخشد و ما را پاک میسازد (اول یوحنا ۱: ۹). اگر این بخشش و پاک شدن از گناهان را تجربه نکنیم، تنها یک دلیل برای این امر میتواند وجود داشته باشد و آن این است که به شکل کامل از گناهانمان بازگشت نکردهایم. گام سوم در بیداری روحانی، جبران خطایی است که نسبت به کسی مرتکب شدهایم (متی ۵: ۲۳-۲۴؛ لوقا ۱۹: ۸). شاید نیاز باشد که از کسی عذر خواهی کنیم، شاید نیاز باشد تا اموال کسی را که تصاحب کرده ایم، به او باز گردانیم. شاید نیاز باشد برای اعادده حیثیت کسی که از او بدگویی کرده ایم، کاری انجام دهیم. و مهم تر از همه، شاید لازم باشد تا کسی را ببخشیم زیرا رنجش و تلخی نسبت به شخصی دیگر، گناهی بزرگ است (متی ۶: ۱۲، ۱۴-۱۵). گام چهارم در بیداری روحانی، وقف مجدد زندگی مان به مسیح است. ما باید تمامی بخشهای زندگی خود را به او تسلیم کنیم و نباید از تسلیم کردن چیزی ابا کنیم. ما باید با تمام وجود آماده اطاعت کردن از او باشیم و آنچه را که او از ما میخواهد، انجام دهیم (یوحنا ۱۴: ۱۵). ما متعلق به خود نیستیم، بلکه به او تعلق داریم (اول قرنتیان ۶: ۱۹-۲۰).
گام پنجم در بیداری روحانی، اعلام کردن آن وعدههایی است که خدا به کسانی که با قلبی قروتن و توبه کار به نزد او باز میگردند، وعده داده است. ما باید قلب خود را باز کنیم تا روحالقدس آن را پُر سازد. خدا به ما حکم کرده که از روحالقدس پُر شویم (افسسیان ۵: ۸). بنابراین، ما باید مشتاق پُر شدن از روحالقدس باشیم؛ باید خود را تقدیم خدا کنیم تا پُر شویم (رومیان ۱۲: ۱). ما باید از خدا بخواهیم تا ما را پُر سازد (متی ۷: ۷-۸؛ لوقا ۱۱: ۱۳). گام ششم در بیداری روحانی، اطاعت از روحالقدس در زندگی است. کسی که زندگیاش تحت تسلط روحالقدس نیست، نمیتواند از روحالقدس پُر شود. پولس رسول مینویسد: «اما میگویم به روح رفتار کنید، پس شهوات جسم را به جا نخواهید آورد» (غلاطیان ۵: ۱۶). این امر کلید اصلی موفقیت و پیروزی در زندگی مسیحی است. داشتن یک زندگی پیروزمندانه بدین معنی است که مسیح خودش در ما زندگی کند (غلاطیان ۲: ۲۰). بنابراین، هدف ما این است که به شباهت مسیح درآییم (رومیان ۸: ۲۱). هدفی عالی تر از این نمیتوان متصور شد. بنابراین، برای تجربه کردن بیداری روحانی، باید این گامها را برداریم. اما این موضوع را به یاد داشته باشید که خود عمل بیدار شدن، تماما توسط روحالقدس تحقق مییابد، به طریقی که او میخواهد و در زمانی که او معین میکند. پس از برداشتن همه این گامها، باید با انتظار به او بنگریم. «و قوم من كه به اسم من نامیده شدهاند متواضع شوند، و دعا كرده، طالب حضور من باشند، و از راههای بد خویش بازگشت نمایند، آنگاه من از آسمان اجابت خواهم فرمود، و گناهان ایشان را خواهم آمرزید و زمین ایشان را شفا خواهم داد» (دوم تواریخ ۷: ۱۴). آهای خداوند، ما را بیدار ساز!
۲۹ ضعیفان را قوّت میبخشد و ناتوانان را قدرت زیاده عطا مینماید. ۳۰ حتّی جوانان هم درمانده و خسته میگردند و شجاعان بکلّی میافتند. ۳۱ امّا آنانی که منتظر خداوند میباشند قوّت تازه خواهند یافت و مثل عقاب پرواز خواهند کرد. خواهند دوید و خسته نخواهند شد. خواهند خرامید و درمانده نخواهند گردید. ( اشعیا فصل ۴۰)
بازتاب:
او از قوم ضعیف و درمانده خود حمایت کرده و آنها را استوار میسازد. آنانی که بر خداوند امید و توکل دارند و منتظر او هستند از او قوت خواهند یافت. او برای وظایفی که غیر ممکن به نظر میرسند به آنها قوت و قدرت خواهد بخشید؛ او به آنها قوت خواهد داد تا با چالشها روبرو و بر موانع فائق شوند؛ و مهمتر از همه، او برای زندگی روزانه به آنها قوت، و فیض تحمل و استقامت خواهد داد؛ هر چند که ممکن است ما در تلاش برای راه رفتن در نور و رشد در کار خداوند خسته شویم، اما پدر بخشنده ما همیشه حاضر است تا به ما قدرت و نیروی لازم را عطا کند. ما بواسطه قوت کلام خداوند مورد تشویق قرار گرفته و در محبت او آرامی خواهیم یافت.
نهر حیات (۲۲: ۱-۶) ۱ سپس به یوحنا نهری از آب حیات نشان داده میشود که از تخت خدا و بره جاری میشود. تختی که در مکاشفه ۷: ۱۵ و ۱۲: ۵ به آن اشاره میشود تخت خداست اما در این آیه و نیز آیه ۳، تخت مورد اشاره تخت مسیح، برۀ خداست. مسیح کاملا سزاوار است که بر تخت خدا بنشیند. عیسی فرمود: «تمامی قدرت در آسمان و بر زمین به من داده شده است» (متی ۲۸: ۱۸) در واقع مسیح و خدا یک هستند (یوحنا ۱۰: ۳۰). نهر آب حیات از چشمۀ آب حیات (مکاشفه ۲۱: ۶) جاری میشود که خود مسیح است. در باغ عدن هم نهری وجود داشت (پیدایش ۲: ۱۰). از بعضی جنبهها، باغ عدن اولیه و شهر آسمانی شباهتهایی با هم دارند. در آغاز پیدایش نیز در باغ عدن اثری از گناه، بیماری، ماتم و موت نبود. خدا خودش در این باغ میخرامید (پیدایش ۳: ۸). اما دو انسان نخستین یعنی آدم و حوا علیه خدا مرتکب گناه شدند و پس از آن خدا آنان را از باغ عدن اخراج کرد (پیدایش ۳: ۲۳-۲۴).
۲ در کنار نهر حیات در شهر آسمانی یک درخت حیات نیز وجود دارد. در باغ عدن نیز درخت حیاتی وجود داشت که به کسانی که از میوههای آن میخوردند حیات جاودان میبخشید (پیدایش ۲: ۹، ۳: ۲۲). درخت حیات در شهر آسمانی خدا نشانهای از وفور نعمت و سلامتی است. همه اهالی شهر میتوانند از میوه روحانی آن بهره گیرند و با خوردن از آن، از سلامتی روحانی برخوردار شوند.
۳-۴ و دیگر هیچ لعنت نخواهد بود. به خاطر گناه آدم و حوا، خدا برای انسان و زمین لعنتی مقرر کرد (پیدایش ۳: ۱۴-۱۹). اما در شهر آسمانی اثری از گناه نخواهد بود بنابراین، اثری از لعنت هم وجود نخواهد داشت. در شهر آسمانی، بندگان خدا چهره او را خواهند دید (آیۀ ۴). در عهد عتیق به بزرگترین بنده خدا یعنی موسی، هیچگاه اجازه داده نشد که صورت خدا را ببیند (خروج ۳۳: ۱۸-۲۳). عیسی گفت که تنها پاک دلان خواهند توانست خدا را ببینند (متی ۵: ۸). اما ما نیز که توسط خون بره پاک شدهایم، چهره خدا را خواهیم دید و مانند او خواهیم بود زیرا او را چنان که هست خواهیم دید (اول یوحنا ۳: ۲). از میان برکاتی که در آسمان وجود دارند، بزرگترین آنها دیدن چهره خدا و بودن با او برای همیشه است. نام خدا بر پیشانی ما نوشته خواهد شد (مکاشفه ۳: ۱۲، ۷: ۳). نام او بر پیشانی ما نشانه آن است که او ما را قوم خودشساخته است و ویژگیها و شخصیت خودش را به ما داده است.
۵ مکاشفه ۲: ۲۶، ۳: ۲۱، ۲۱: ۲۳ و تفسیر آنها مشاهده شود.
:: بازدید از این مطلب : 98
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 28 فروردين 1399 |
نظرات ()
۳۸ بدهید تا به شما داده شود. زیرا پیمانه نیکوی افشرده و جنبانیده و لبریز شده را در دامن شما خواهند گذارد. زیرا که به همان پیمانهای که میپیمایید برای شما پیموده خواهد شد. ( انجیل لـوقـا فصل ۶)
بازتاب:
خدمت مسیحی خدمت پر هزینهای است. کسانی که سخاوتمندانه میدهند، سخاوتمندانه بدانها داده خواهد شد. همانند کشاورزی که دانه را از دامن خود بر روی زمین میپاشد، هر چه بیشتر این دانهها را بر زمین منتشر سازد. حصاد او عظیمتر خواهد بود. پاداش او پیمانه نیکوی افشرده و جنبانیده و لبریز شده است. او پاداش خود را در دامن خود مییابد. این یک اصل ثابت در زندگی است که هرگونه بکاریم درو خواهیم کرد، به عبارت عمل ما به خود ما بر میگردد، یعنی به همان پیمانهای که بپیمائیم، برایمان پیموده خواهد شد. اگر بذر روحانی را در این دنیا بکاریم گنجهای روحانی با ارزش و وصفناپذیر درو خواهیم کرد.
:: بازدید از این مطلب : 112
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 28 فروردين 1399 |
نظرات ()
کتاب مقدّس داستان محبت خداوند نسبت به مردان و زنان، و خواست او برای فدیه ایشان از اسارت گناه و احیای ایشان در داشتن ارتباط با خودش است. این داستان با خود خداوند آغاز میشود. در ابتدا، خدا آسمانها و زمین را آفرید (پیدایش ۱: ۱). داستان کتاب مقدّس اولین و مهمترین داستان خداوند است. کتاب مقدّس به ما تعلیم میدهد که قبل از هر چیز دیگری خداوند وجود داشته است. وقتی او جهان را آفرید، او آنرا از هیچی آفرید. از اینرو او از هر آن چیزی که آفریده است جدا میباشد؛ او ماورای طبیعت است. خداوند و طبیعت نمیتوانند با هم ترکیب شوند؛ پرستش هر چیزی در طبیعت یا هر اشیایی که خلق شده باشد بت پرستی محسوب میشود. انسان در راس خلقت خداوند قرار دارد. بویژه اینکه خداوند مردان و زنان را بصورت خود آفرید (پیدایش ۱: ۲۷)؛ او آنها را آفرید تا به شباهت او باشند، تا با او ارتباط داشته باشند، تا آنها را دوست داشته باشد و در واکنش به این محبت، آنها نیز او را دوست داشته باشند. خداوند همچنین مردان و زنان را مخلوقاتی آزاد و مستقل آفرید؛ این شامل این میشود که او آنها را با قابلیت گناه کردن و حتی طغیان بر علیه خالق خود یعنی طغیان بر علیه خود خدا آفرید. چرا خداوند باید چنین کاری میکرد؟ چرا او فقط انسان را طوری برنامه ریزی نکرد که همواره پاک و بی گناه باقی بماند؟
یک دلیل قابل عنوان وجود دارد. خداوند به راحتی میتوانست مردان و زنان را به شباهت آدم آهنی و برنامه ریزی شده و بدون هر گونه استقلال و آزادی خلق کند. اما آیا او از ارتباط با یک چنین موجوداتی واقعاً لذت میبرد؟ آیا او از پرستش و خدمت ایشان خشنود میشد؟ بسیار بعید به نظر میرسد. خداوند در سراسر کتاب مقدّس مردان و زنان را فراخوانده تا طالب او باشند و وی را با تمامی قلب خود محبت نمایند؛ فقط مخلوقات آزاد میتوانند اینچنین عمل کنند. آفرینش یک موجود مستقل حقیقی، کار بسیار عظیم تری نسبت به آفرینش یک آدم آهنی است. کتاب مقدّس به ما عواقب انتخاب خداوند را بازگو میکند: اولین مرد و زن در گناه سقوط کردند (پیدایش ۳: ۱-۶). آنها رابطه صمیمی خود را با خداوند از دست دادند و از حضور او رانده شدند. نسلهای آتی ایشان نیز از کارهای آنها پیروی کرده و بشر گناهکار گردیدند و از برکات و ارتباط با خدای قدّوس محروم شدند.
این وضعیت قلب خداوند را محزون ساخت. زیرا خداوند قدّوس و عادل است، او نمیتواند گناه انسان را نادیده بگیرد. از اینرو خداوند تصمیم گرفت تا گناه بشر را فدیه دهد، تا راهی را به بشر برای فرار از تاثیرات گناه و برای زندگی پارسایانه در حضور خداوند نشان دهد. عهد قدیم و جدید بازگو کننده داستان فدیه خداوند برای انسان سقوط کرده است. او ما را فدیه داد زیرا ما را دوست داشت. او ما را همانند پدری دوست دارد که فرزندش را دوست دارد، همانند شوهری که همسرش را دوست دارد. خداوند آنقدر ما را دوست دارد که سرانجام به منظور آزاد ساختن ما از قدرت گناه و شیطان، پسر خودش را به دنیا فرستاد تا مجازات گناهان ما را بر خودش بگیرد. کسی محبت بزرگتر از این ندارد که جان خود را بجهت دوستان خود بدهد (یوحنا ۱۵: ۱۳).
خداوند برای به انجام رساندن نقشه فدیه خود، خواست خود را به هیچ کسی تحمیل نکرد. در عوض، او تصمیم گرفت تا از طریق افرادی عمل کند که کامل نیستند، و طالب زندگی عادلانه هستند، و توکل خود را بر او قرار دادهاند. خداوند نوح و خانواده او را برگزید تا یک کشتی بسازند، از اینرو که کل نژاد بشر در سیل نابود نشود. خداوند ابراهیم و نسلهای آتی او یعنی اسرائیلیها را برگزید تا قوم جدیدی را شکل دهد که مشخصه آن عدالت و پارسایی باشد. خداوند موسی را برگزید تا آنها را هدایت کند، و از طریق موسی به آنها شریعت خود را داد تا آنها را قادر به اجتناب از گناه بسازد و بدین وسیله از برکاتی بهره ببرند که او مشتاق دادن آن به ایشان بود. او عهدی با ایشان برقرار ساخت، و موافقت کرد که خدای ایشان باشد و آنها را قوم خود بسازد البته تا زمانی که از فرامین او اطاعت کنند. این ” عهد قدیم“ بود (خروج ۱۹: ۳-۸). قوم خدا در اغلب موارد از فرامین خداوند سرپیچی میکردند؛ آنها حقیقتا توکل خود را بر او قرار نداده بودند؛ او به آنها وعده برکاتی عظیم داده بود فقط اگر آنها از او اطاعت کنند، اما آنها در عوض تصمیم گرفتند که به راه خودشان بروند. و بخاطر سرکشی آنها، گناه آنها، بت پرستی آنها، کل ایشان در تحت داوری خداوند قرار گرفتند. گرچه تعداد کمی از اسرائیلیها، صرفا ” بقیتی“ اندک از ایشان به خداوند توکل کردند؛ و در سراسر تاریخ اسرائیل باستان، خداوند از این بقیه اندک حفاظت و حمایت کرد.
از ابتدا تعلق خاطر خداوند بسیار بیشتر و فراتر از صرفا به اسرائیل بود؛ او ابراهیم را برگزید تا از او جمیع قبایل جهان بركت بیابند (پیدایش ۱۲: ۱-۳). خداوند صرفا از این ” بقیه“ اندک فقط بخاطر خود آنها حفاظت نکرد؛ بلکه بیشتر از آن، او برنامه ریزی کرده بود تا از طریق این ” بقیه“ اندک، عدالت و برکت را برای تمامی مردم دنیا به ارمغان بیاورد. از طریق همین ” بقیه“ اسرائیل بود که خداوند تصمیم گرفت تا پسر خود عیسی مسیح را به دنیا بفرستد (متی ۱: ۱-۱۷). این بواسطه عیسی مسیح بود که خداوند تصمیم به برقرار ساختن یک ” عهد جدید“ گرفت تا جایگزین عهد قدیم شود. این عهد جدید در تضاد یا تناقض با عهد قدیم نبود، بلکه چیزهایی جدیدی را اضافه کرد که عهد قدیم را کهنه ساخت (عبرانیان ۸: ۱۳). این چیزی جدید، فرستادن روحالقدس برای احیای مردم بود تا بدین وسیله ایشان را قادر به زندگی بر اساس خواست خداوند کند. آمدن روحالقدس بواسطه مرگ و رستاخیز مسیح ممکن گردید. از طریق مرگ مسیح، گناه ایمانداران برداشته شد، و از طریق رستاخیز او، ایمانداران قدرت روح را برای اطاعت از شریعت خداوند دریافت کردند. شریعت خداوند حالا بر قلبهای ایشان ” نوشته“ شده بود (ارمیا ۳۱: ۳۳). قوم خداوند حالا بخشیده و پاک شده بودند؛ و در نتیجه، ارتباط دوستی آنها با خداوند احیا شده بود.
یک نفر شاید بپرسد: چرا خداوند اجازه میدهد مابین برقراری عهد قدیم با عهد جدید حدود چهارده قرن بگذرد؟ وقتی عهد قدیم به نظر رسید که ” کار“ نمیکند؛ پس چرا اینقدر تاخیر؟ دو دلیل عملی میتواند عنوان شود. اول، تاریخ دراز مدت اسرائیل بوضوح قدرت گناه را نشان میدهد، و مجازات مکرر خداوند نسبت به قوم سرکش خود، به تمامی نژاد بشر نشان میدهد که خداوند با گناه سازش و مدارا نمیکند. دوم، بدون چهارده قرن تاریخ اسرائیل، توضیح این امر بسیار دشوار بود که چرا مسیح باید بمیرد و حتی اینکه چرا عهد جدید ضرورت داشته است. مسیحیان اولیه با در دست داشتن عهد قدیم با وضوح بیشتری قادر به ارائه انجیل بودند و میتوانستند بسیار موثرتر مردم را ترغیب کنند که تنها راه فرار از غضب خداوند و کسب حیات ابدی زمانی میسر است که ایمان خود را بر مسیح قرار داده و او را به عنوان خداوند و نجات دهنده خود قبول کنند. اگر این امر در مورد کلیسای اولیه صادق بود، پس برای امروز ما نیز به همان میزان صادق است. خواست مهم خداوند این است که تا آنجایی که ممکن است مردم بیشتری با ایمان بسوی او آمده و در ارتباط دوستی با او قرار بگیرند؛ در ابتدا این والاترین هدف او برای خلقت نوع بشر بود. او با بردباری منتظر زمان درست برای فرستادن مسیح شد، حالا افراد بسیار بیشتری بخت آمدن به ملکوت خداوند را دارند. و خداوند با استفاده از درسها و تعالیم تاریخ عهد قدیم کمک میکند تا این امر هر چه بیشتر امکان پذیر گردد. ضرورت دارد که یک چیز نهایی دیگر درباره داستان کتاب مقدّس گفته شود: این داستان هنوز به پایان نرسیده است. قبل از فرا رسیدن پایان، چیزهایی باید اتفاق بیفتد: و به این بشارت ملکوت در تمام عالم موعظه خواهد شد تا بر جمیع امتها شهادتی شود؛ آنگاه انتها خواهد رسید (متی ۲۴: ۱۴). و ” آغاز پایان“ زمانی فرا خواهد رسید که مسیح دوباره به این دنیا باز گردد. نگاه هر دو عهد قدیم و جدید به جلوتر و به آن روز دوخته شده است. وقتی مسیح دوباره بیاید، افراد بسیار بیشتر دیگری به ملکوت خداوند وارد خواهند شد و این شامل مردم اسرائیل که توبه کردهاند نیز میشود. و در نزدیکی پایان دنیا، داوری نهایی بوقوع خواهد پیوست (مکاشفه ۲۰: ۱۱-۱۵)، و آنانی که ایمان خود را بر خدا و بر پسر او قرار دادهاند طلایه دار آسمانی جدید و زمینی جدید خواهند شد (مکاشفه ۲۱: ۱-۱۴). عیسی گفت: ” به خدا ایمان آورید به من نیز ایمان آورید. در خانه پدر من منزل بسیار است... میروم تا برای شما مکانی حاضر کنم “ (یوحنا ۱۴: ۱-۲). چطور مردم میتوانند چنین وعدهها و چنین نبوتهایی را باور کنند؟ اول با ایمان بر خود عیسی مسیح؛ زیرا وقتی مسیح وارد زندگی شخص شود، شخص دیگر بیش از این به حقیقت کلام عیسی شک نخواهد کرد. اما علاوه بر آن، ما میتوانیم این نبوتها را با مطالعه داستان کتاب مقدّس باور کنیم. از قبل تعدادی از نبوتهای عهد قدیم در تاریخ به تحقق رسیده و این تحقق اغلب با دقت حیرت انگیزی نیز همراه بوده است. اگر یک چنین تعداد زیادی از نبوتها از قبل به حقیقت پیوسته است، پس ما میتوانیم اطمینان داشته باشیم که نبوتهای هنوز به تحقق نرسیده، روزی به حقیقت خواهد پیوست. بله، در واقع روز خداوند فرا خواهد رسید (یوئیل ۱: ۱۵؛ ۲: ۲۸-۳۲؛ مرقس ۱۳: ۲۶-۲۷). اما هیچ کس از روز و یا از ساعت آن اطلاعی ندارد (مرقس ۱۳: ۳۲-۳۳). در ضمن، ما باید بیدار باشیم و همچنان که به جلوتر و به آمدن روز خداوند نگاه میکنیم باید در هر سیرت مقدّس و دیندار باشیم (مرقس ۱۳: ۳۵-۳۷؛ دوم پطرس ۳: ۱۱-۱۴). عیسی گفت: ” به زودی میآیم!“ آمین. بیا، ای خداوند عیسی (مکاشفه ۲۲: ۲۰). اگر مسیح امروز بیاید، ما را مشغول به چه کاری خواهد دید؟
۱۶۰ جمله کلام تو راستی است و تمامی داوری عدالت تو تا ابدالآباد است. ( مزامیر فصل ۱۱۹)
بازتاب:
تمامی جملات خدا راستی است. هر وعدهای در کلام خدا مطمئناً محقق میشود، «زیرا هر آینه به شما میگویم تا آسمان و زمین زایل نشود، همزه یا نقطهای از تورات هرگز زایل نخواهد شد، تا همه واقع شود». ای قوم خدا، هرگز شک نکنید، که کلام او نجات است. کلام او به انجام رسیده و تا ابد پایدار خواهد بود؛ بیاییم بواسطه این فیض عظیم، و این کلام غیر قابل تردید، شاد باشیم. او تنها راه است، او خود راستی است؛ او حیات است؛ و او جریان زندگی ماست. پس همه با هم بگوییم: هللویاه